مبانی نظری وپیشینه پژوهش هيجانات مثبت و سلامت روان
مقدمه
براساس مطالعات و پژوهش هاي متعددي که در حيطه ي سلامت روان انجام شده است ، امروزه اين موضوع ، مورد توافق است که هيجانات مثبت ، ميتوانند نقش مهميدر سلامت روان افراد داشته باشند ( امونز ، 2005 ). بنابراين به نظر ميرسد در برنامه هاي مداخله اي يا پيشگرانه به منظور بهبود يا حفظ سلامت روان ، ضرورت دارد که عوامل مؤثر در تجربه ي پايدار هيجانات مثبت ، شناخته شود . مطالعات و پژوهش هاي مختلف انجام شده در حيطه ي روانشناسي مذهب و معنويت ، نشان داده اند که اين دو مولفه ميتوانند تأثيرات قابل توجهي بر تجربه ي بادوام و با ثبات هيجانات مثبت داشته باشند ( جانسون ، 2009 ). بنابراين به نظر ميرسد که تأکيد بر باورها و عقايد مذهبي ، در جريان مداخلاتي که ظرفيت خوبي براي ارتقاء هيجانات مثبت دارند ، ميتواند تأثير مطلوبي بر حفظ و ارتقاء سلامت روان داشته باشد . روان نمايشگري يکي از مناسب ترين مداخلات براي تحقق اين هدف محسوب ميشود ، اما با اين حال ، هنوز يکپارچه سازي عقايد معنوي و مذهبي در جريان اجراي مداخلات مبتني بر روان نمايشگري ، مورد بررسي هاي علميقرار نگرفته است . در اين فصل ، ابتدا به بررسي تاريخچه ي مطالعه ي هيجانات مثبت در علم روانشناسي پرداخته خواهد شد . سپس به هيجانات شادي و لذت ، به عنوان مهمترين هيجانات مثبت ، پرداخته خواهد شد و ابعاد هريک از اين هيجانات و نيز مولفه هاي مرتبط با آن ها براساس مباني نظري و پژوهش هاي انجام شده ، مورد بررسي قرار خواهد گرفت . در ادامه به سلامت روان و تغييرات و تحولات ايجاد شده در مفهوم پردازي اين حيطه ي مهم از روانشناسي ، پرداخته خواهد شد و ابعاد و مولفه هاي مختلف سلامت روان مورد بحث قرار خواهد گرفت . همچنين مفاهيم مذهب و معنويت و ارتباط آن ها با سلامت روان و هيجانات مثبت ، مورد بحث و تبيين قرار خواهد گرفت . در پايان شرح مباني نظري ، نيز ضمن اشاره به ريشه هاي تاريخي رويکرد روان نمايشگري ، مهمترين اصول و مباني اين رويکرد و ظرفيت هاي ارزشمند آن براي مداخله در حيطه ي هيجانات مثبت و سلامت روان و نيز قابليت استفاده از مفاهيم معنوي در اين رويکرد ، تبيين خواهد شد . در پايان اين فصل ، پژوهش هاي داخلي و خارجي انجام شده که مرتبط با فرضيه هاي مورد بررسي در اين پژوهش ميباشند ، مورد اشاره قرار خواهند گرفت .
2 - 2 هيجانات مثبت
2 - 2 - 1 تاريخچه ي هيجانات مثبت
نظريه پردازي در حيطه ي هيجانات مثبت ، بيش از دو هزار سال قدمت دارد . نخستين نظريه پردازي هاي منسجم در مورد اين مقوله ، به نظريات فلاسفه ي يونان باستان ، به خصوص افلاطون و ارسطو در مورد هيجانات شادي و لذت ، مربوط ميشود ( ويترس ، 2009 ). در اين نظريات ، به طور بارزي به جنبه هاي غيرمادي و فراحسي هيجانات شادي و لذت ، تأکيد ميشد و اعتقاد بر اين بود که